یک مسافر

... گاهی نگاهی

یک مسافر

... گاهی نگاهی

یک مسافر

سلام

طرح جدید رو تقدیم حضورتون میکنم. شعرش از کتاب بسیار زیبای «تو سیب و گندم .... تو خود حوا ... » سروده ی محمد مرادی آورده شده. قسمتی از شعر بدین شرح است:

در من مگر تو منعکسی چندی ست که دشمن اند آینه ها باتو

این لاشریک کیست که الامن؟ این لااله کیست که الاتو؟

زل می زنیم خیره به سمت هم، از پشت پرده ای هیجان انگیز

هر عصر در نقاب تقاضا: من، هر صبح در حجاب تماشا: تو...

عمری است یک تفاوت نامفهوم بین من و تو جنگ به پا کرده است

تو اعتماد می کنی اما من... من اشتباه می کنم اما تو...

این لاشریک کیست که الا من؟

باشد که مقبول افتد ...

این لاشریک کیست که الا من؟

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۸/۱۳
  • ۳۰۳ نمایش
  • یک مسافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی